سلام من صابر شیداییم همونطور که از اسمم پیداست کمی شیدا و شوریده احوال شاعرگونه ام. اما در حال حاضر پیشه ام معلمیست

از اونجایی که سر کلاس نمیتوانید با احوالات من آشنا شوید اینجا فرصتی است تا با قلم خودم از احوال من بیشتر بدانید و بخوانید:

آخرش هم نفهمیدم از کجا و چطوری!؟ ولی اومد، اومد و همه چی رو بهم زد! چه بهم زدنی! کرونا.

کلاس های حضوری تعطیل شد. یه کوچ اجباری به کلاس های آنلاین. عادت، عادت و عادت. تصمیم گرفتم و کوچ اجباری ام شد اختیاری. تصمیم گرفتم و موندگار شدم. آشنایی تصادفی ام با مدرسه انگلیسی سارا و شروع همکاری.

الان بیشتر از ۱ سال از این همکاری می گذره. راضی ام، واقعا راضی ام. دارم لذت می برم. دارم لذت می برم. ۲ بار که نوشتم یعنی مهمه. لذت بردن واسم مهمه. و دارم لذت می برم. ۳ بار.

خب شاید دوست داشته باشی از گذشته هم بدونی. باشه میگم فقط به کسی نگو. باشه؟

برخلاف خیلی ها نمی دونم، واقعا نمی دونم از چه سالی تدریس رو شروع کردم؛ فقط می دونم از موسسه معرفت شروع کردم.

نوجوون بودم و نمی دونم، واقعا نمی دونم چی شد که رفتم موسسه زبان انگلیسی ثبت نام کردم، یا خانواده زحمتش رو کشیده بود… ساکن روستا بودم و هستم. دو تا موسسه زبان انگلیسی تو نزدیک ترین شهر بهمون بود: شکوه و معرفت. شکوه رو انتخاب کردم؟! یا انتخابش کردن واسم. نمی دونم، واقعا نمی دونم! زبان آموز خوبی بودم.

کنکور، کنکور مزخرف. ۱ سال مونده به کنکور دیگه نرفتم موسسه به بهونه درس خوندن. اشتباه، اشتباه، اشتباه. نخوندم، نه ریاضی، نه زبان. ۱ سال پشت کنکور. اشتباه، اشتباه، اشتباه. فرقی نکرد. نخوندم. کنکور دادم. کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی. کنکور دادم. ارشد ادبیات انگلیسی. الکی.

تدریس رو دوست دارم. زبان و ادبیات انگلیسی رو هم.

در ضمن، استاد صدام نکن، لطفا. نیستم. هرگز. پایه ای بعنوان یه دوست کمکت کنم؟ هستم تا آخرش؟! نمی دونم، واقعا نمی دونم! ولی هستم، هستم. ۲ بار که نوشتم یعنی مهمه. هستم. ۳ بار.

خواستی بگی هم بگو.

فرم تعیین سطح

 

گفتم که باز بگویم، گفتا خموش صابر